پایگاه شاگردان آیت‌الله العظمی سید کمال حیدری

پایگاهی برای بازنشر دروس آیت‌الله العظمی سید کمال حیدری و اطلاع‌رسانی اخبار بیت معظم له

پایگاه شاگردان آیت‌الله العظمی سید کمال حیدری

پایگاهی برای بازنشر دروس آیت‌الله العظمی سید کمال حیدری و اطلاع‌رسانی اخبار بیت معظم له

پایگاه شاگردان آیت‌الله العظمی سید کمال حیدری

آیت‌الله العظمی علامه سید کمال حیدری (مد ظله العالی) یکی از مراجع دینی ساکن قم هستند.
ایشان قائل به محوریت قرآن کریم و مداریت سنت معصومین (علیهم السلام) در استنباط از منابع دینی بوده و همچنین معتقدند که مرجع دینی باید مجتهد و صاحب‌نظر در کلیۀ علوم و معارف اسلامی از جمله فلسفه، کلام، تفسیر، فقه، اصول، اخلاق و عرفان باشد.
همچنین آیت‌الله العظمی حیدری (مد ظله العالی) پشتیبان رهبر معظم انقلاب، امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) هستند و خودشان برادر دو شهیدند که در عراق توسط صدام به مقام شهادت رسیدند.

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

اصولیون نیز در عمل جز آنجا که بین دو روایت تعارض پیش می‌آید، رجوع به قرآن را به عنوان اولین و مهمترین معیار اخذ و طرد روایات، ضروری نمی‌دانند!

 

 

 

ادامۀ تبیین فرضیۀ دوم

نقد روش اصولیون در مواجهۀ با قرآن

یک مطلبی هم باید دربارۀ روش اصولیون خودمان عرض کنم و آن اینکه شیوۀ علمای اصول ما هم ذیل همین روش دوم قرار می‌گیرد، با این تفاوت که اخباری‌ها به عنوان یک مبنا، اعتبار قرآن را از اساس زیر سؤال می‌برند و رجوع مستقیم به آن و تلاش برای فهم قرآن بدون واسطه قرار دادن روایات را جایز نمی‌دانند، اما اصولیون اگرچه (بر خلاف اخباریون) از حیث نظری ظواهر قرآن را معتبر و حجّت می‌دانند و مراجعه به آن بدون استمداد از احادیث را ممکن و جایز می‌شمارند و باب بحث و نقد روی روایات را هم به روی خود گشوده می‌بینند، اما در عمل جز در مبحث تعادل و تراجیح (آنجا که بین دو روایت تعارض پیش می‌آید) رجوع به قرآن را به عنوان اولین و مهمترین معیار اخذ و طرد روایات، ضروری نمی‌دانند! یعنی این‌طور نیست که از دیدگاه اصولیون، قبل از عمل به هر روایت، لازم باشد در ابتدا این احادیث به قرآن عرضه شوند و پس از ارزیابی آن‌ها و بررسی اجتهادیِ تطابق یا عدم تطابقشان با قرآن، مورد پذیرش و عمل قرار گیرند.

در علم اصول برای رفع تعارض روایات، ارجاع به قرآن به مثابۀ آخرین ملاک مطرح است نه اولین معیار! در کتاب‌های فقهی و اصولی ما در آغاز هر موضوع، اصلاً آیات قرآن مطرح نمی‌شوند تا ابتدا به نحو علمی و اجتهادی دربارۀ آن‌ها بحث و تدقیق شود و کلیاتِ قرآنی مبحث مورد نظر روشن شود، بلکه مباحث فقهی ما با روایت شروع شده و با روایت هم ختم می‌شوند. از نظر ما این یک نوع «رجوع صوری» و حداقلی به قرآن است که در عمل تفاوت چندانی با روش اخباریون ندراد! چون در آثار فقهی و اصولیِ هیچ‌یک از این دو گروه از علمای شیعه، آیات قرآن محوریت و اصالت ندارد و کار عمیق اجتهادی روی آن‌ها صورت نمی‌گیرد. به عنوان یک نمونه می‌توان روش ورود شیخ انصاری به بحث «بیع» در کتاب «مکاسب» را ملاحظه کرد.

سؤالی که دربارۀ روش استنباطی شیخ اعظم مطرح می‌شود این است که آیا وی بحث مکاسب محرّمۀ خود را با آیات قرآنی و بحث اجتهادی پیرامون آن‌ها شروع می‌کند یا اینکه در ابتدا برای ما روایت «تحف العقول» را می‌خواند؟! با اینکه خود این فقیه عظیم‌الشأن نیز به خوبی می‌داند سند آن هم ضعیف است! اما تبرّکاً بدان استناد می‌کند.

استاد ما مرحوم آیت‌الله میرزاجواد آقا تبریزی می‌فرمود: «اگر بنا به تبرّک هم بوده باشد، باید به آیات قرآن تمسّک می‌شد نه روایت ضعیف السند!» مگر ما معتقد نیستیم که اصل و ریشۀ تمام مباحث به نحو کلّی در قرآن آمده است؟ آیا خطوط کلّی «بیع» در قرآن مطرح شده یا نه؟ اگر مطرح شده، پس چرا شیخ انصاری هیچ اشاره‌ای به آن‌ها نمی‌کند و عملیات اجتهادی و بررسی‌های دقیق و موشکافانۀ علمی خود را روی آیات قرآنی پیاده نمی‌کند و مستقیم می‌رود سراغ روایات؟! این شیوه چیزی نیست جز همان اعتقاد به اصل بودن روایات در شناخت مباحث دینی در عمل.

 به همین دلیل است که مسألۀ عرضۀ احادیث بر قرآن تنها در بحث تعارض ادلّه مطرح شده است؛ یعنی فقط هر جا که بین روایات تعارضی درگرفت، آن‌ها را به قرآن عرضه کنیم؛ یعنی این‌طور نیست که فقها و اصولیون ما در هر بحثی که می‌خواهند وارد شوند، اول آیات قرآنی مربوطه را طرح کنند و پیرامون آن‌ها بحث علمی و اجتهادی کنند و سپس سراغ روایات بروند، و وقتی هم که قرار شد از احادیث استفاده کنند، قبل از عمل به آن‌ها میزان تطابقشان با قرآن را بسنجند و فقط در صورت همسو بودن با محتوای آیات قرآن، روایات مذکور را در فرآیند استنباطی خود داخل کنند. مثلاً شما در کتاب‌های فقهی نمی‌بینید که مؤلف آن وقتی می‌خواهد «کتاب الحج» را طرح و تبیین کند، اول آیات مربوط به حج را بیاورد و دربارۀ آن‌ها بحث علمی کند تا مبانی و نگرش کلّی قرآن دربارۀ حج را به دست بیاورد و در ادامه احادیثی که در آن زمینه وارد شده را بیان کند.

اگر خطوط کلّی مباحث حج از منظر قرآن روشن شد، در گام بعدی (صرف نظر از سند روایات) می‌توان محتوای آن‌ها را با مبانی قرآنیِ به دست آمده سنجید و ارزیابی کرد. یک‌چنین منطق و روشی اصلاً بین فقها و اصولیون ما مطرح نیست، اگر کسی سراغ دارد خوشحال می‌شوم به بنده نشان بدهد! به عنوان مثال، شما کلّ «جواهر» و «التنقیح» آیت‌الله خویی را از ابتدا تا انتها مطالعه بفرمایید، اگر یک جا دیدید این روش اعمال شده است، بنده از شما می‌پذیرم!

پس تا اینجا پیرامون دو مبنا در چگونگی مواجهه با قرآن و روایات بحث نمودیم. یک مبنا قرآن را اصل دانست و روایات را از اساس انکار کرد (قرآنیون) و مبنای دیگر، احادیث را اصل دانست و قرآن را از حجیّت و اعتبار ساقط نمود (اخباریون).

همچنین عرض کردیم که در رویکرد دوّم، علاوه بر اخباریون، اصولیون هم وارد می‌شوند، با این تفاوت که در روش اصولی ظاهر قرآن حجت و قابل فهم است و همچنین روایات مورد بحث و نقد قرار می‌گیرند، اما رجوع به قرآن جز در موارد تعارض روایات صورت نمی‌پذیرد. به بیان دیگر، آنچه که در مباحث فقهی غلبه دارد، روایات است نه قرآن، و نهایتاً اینکه به احادیث به طور گسترده عمل می‌شود پیش از آنکه تطابق یا عدم تطابق آن‌ها با قرآن مشخص و روشن شده باشد. ما این مرتبه از رجوع به قرآن را یک «رجوع صوری» و کم اثر می‌دانیم.

منبع: پایگاه شاگردان آیت‌الله العظمی سید کمال حیدری